جدول جو
جدول جو

معنی ذمه دار - جستجوی لغت در جدول جو

ذمه دار
ضمان، متعهد، متقبل، متکفل
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لبه دار
تصویر لبه دار
آنچه دارای لبه باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همه دان
تصویر همه دان
دانندۀ همه چیز، بسیار آگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لکه دار
تصویر لکه دار
دارای لکه، داغدار
لکه دار شدن: دارای لکه و داغ شدن، کنایه از متهم شدن، بدنام شدن
لکه دار کردن: ایجاد کردن لکه، کنایه از کسی را متهم و بدنام کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمه یار
تصویر رمه یار
چوپان، آنکه گوسفندان را به چراگاه می برد، نگهبان گلۀ گوسفند، رمه بان، رمه یار، رامیار، رمیار، شبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جامه دار
تصویر جامه دار
کارگری که در حمام های عمومی لباس های مردم را حفظ می کند، مامور و نگهبان جامه خانه، کسی که انبار البسه به او سپرده می شده، نوکر یا خدمتکاری که وظیفۀ او نگه داری جامه های آقا یا خانم است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غصه دار
تصویر غصه دار
غمناک، اندوهگین، دارای غم و غصه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمه دار
تصویر رمه دار
گله دار، صاحب رمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زره دار
تصویر زره دار
دارای زره، زره پوش، زره پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
(لَ بَ تَ / تِ)
خداوند و مالک رمه. (ناظم الاطباء). چوپان. شبان. رمه یار. رمیار. رمه بان. گله بان. گله دار:
ما را رمه داری است نه زو در رمه آشوب
نه ایمن از او گرگ و نه سگ زو بفغان است.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از چشمه دار
تصویر چشمه دار
هر چیز که سوراخ سوراخ باشد مانند زره، حلقه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همه دان
تصویر همه دان
داننده همه چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همه کار
تصویر همه کار
هرکار: همه کار را بلد است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسمه دار
تصویر وسمه دار
رنگ شده باوسمه لکه داراز وسمه
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که دارای مهر است، کسی که در در بارهای قدیم سمت مهرداری داشته (صفویه)، توضیح در عهد صفویان مهردار یا وزیر مهر همیشه در مجلس شاه نزدیک وی می نشسته است. مهر داران شاه سه تن بوده اند: یکی مقرب الخالقان مهر دار مهر همایون یا وزیر مهر دیگری مهر دار مهر شرف نفاذ و این دو هر یک قسمتی از نامه ها و فرمانهای شاهی را مهر میکرده و برخی از احکام را نیز بهر دو مهر میرسانیده اند. سومی مهر دار قشون که فقط احکام مربوط بسرداران و سپاهیان و مسایل جنگی را مهر میکرد: (او را مهر دار کرد که همه وقت در پیش نظر نشسته بشرف مکالمه و همزانی مشرف باشد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزه دار
تصویر مزه دار
آنچه دارای مزه است، غذایی که دارای طعم خوش مزه است لذیذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لکه دار
تصویر لکه دار
دارای لکه داغ دار
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که دارای لبه و کناره باشد، یا کلاه لبه دار. کلاهی که دارای آفتاب گردانست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبه دار
تصویر قبه دار
گنبدی گنبد دار بر آمده آنچه دارای قبه باشد، پشت برآمده محدب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصه دار
تصویر غصه دار
غمناک، اندوهناک، اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمله دار
تصویر حمله دار
راهنما پیشرو راهنمای خدایخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمل دار
تصویر عمل دار
تحصیلدار و خراجدار و کسی که مالیات را جمع میکند و مامور دیوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زره دار
تصویر زره دار
دارای زره زره پوش کشتی زره دار
فرهنگ لغت هوشیار
محافظ جامه خانه نگهبان البسه، کاگری که در حمام جامه های مردم را حفظ کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جقه دار
تصویر جقه دار
کاکله دار دم دراز از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکه دار
تصویر سکه دار
شاه استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیه دار
تصویر پیه دار
دارنده پیه باپیه 0، دارنده پیه بسیار بسیار پیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشه دار
تصویر پشه دار
نارون پشه خانه پشه غال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
جنسی از قفل که صاحب انواعی است مقابل پیچ دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنه دار
تصویر تنه دار
تناور، درخت ساقه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصه دار
تصویر حصه دار
بهرمند، هنباز شریک سهیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامه دار
تصویر جامه دار
کارگری که در حمام جامه های مردم را نگه می دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمل دار
تصویر عمل دار
والی، حاکم، تحصیل دار مالیات
فرهنگ فارسی معین
جامه دار، کسی که در رخت کن گرمابه ای عمومی نگه دارنده ی
فرهنگ گویش مازندرانی
مستعد، مسئول
دیکشنری اردو به فارسی